کل نماهای صفحه

۱۳۸۹/۷/۲۹

زندگاني چيست؟

زندگاني چيست؟


مرگ درجا دور بي حاصل

بوي وحشتناك مرگ آلود ماهيها
سرد و بي جان خفته بر ساحل

از براي بودن و خوردن

از براي هشتن و مردن

چند ده سال پياپي خويش آزردن
...رنج ها بردن

يا كمي معقولتر:
آرامتر مردن

كشتن صدها و صدها جانْور زيباست

زندگي افسوس
صد افسوس

با تمام زجر هايش ساكت و آرام
پابرجاست


زندگاني چيست؟

لذت بازي مرگ آكل و ماكول

يا كمي بدتر:

شوخي بي شرم و زشت روزگار دون

زندگي فاعل... آه ما مفعول!

***

پيشتر از بودن و زيويدن من و تو

روزگاري بوده سرد و سوت و كور و لاجرم دلگير

خشك بر دامان اجداد من و تو سخت دامنگير


زيستند آنها
ولي افسوس
هيچ ننوشتند
يا نخواندند هيچ

كين طبيب سخت تر از درد
و اين دواي تلخ تر از زهر
بي هنر بد ريشه موجودي است
كاو نداند آشتي از قهر

مي كشد طفلان خود را باز مي زايد؛

اهرمن وار او

طفلهاي خويش را خود باز ...
اي افسوس


***

زيستند آرام

رقصها كردند

پا به پا با ساز نفرين گشته ي ناكوك خنيا پيشه ي ابليس ذات خوبروي ناجوانمرد حيات خاكي دنيا!

از براي زيستن آري!

حال امروز

ديگر نوبت ما شد

تا برقصيم و برقصانيم

طفل هامان را

از براي زيستن در تنگناي رخوت انگيز بيابان سراب اندود و تاريك فلك آري؛

تا ندانيم و ندانند هيچ
كه اين رقصهاي زشت و نا موزون
از براي چيست



تهران-13 فروردين 1387

۳ نظر:

بر خواجه حاشيه بزنيد...